۱۳۸۸/۰۵/۰۴

لالایی


لالالالا گل پونه ، بابات رفته دلم خونه، بابات امشب نمی آید، گرفتن بردنش شایدبخواب آروم چراغ من، گل شب بوی باغ من، بابات شب رفته از خونه، که خورشیدو بجونبونه
لالالالا گل انجیر، بابات داره به پاش زنجیر، به پاش زنجیر صد خروار، چشاش خواب و دلش بیداربخواب آروم گل خورشید، بابات حال ترو پرسید، بهش گفتم که شری تو، پی او رو میگیری تو
لالالالا گل امید، باباتو برده اند تبعید، دلی مانند کوه داره، بچه ش صدها عمو دارهبخواب فردا سحر میشه، شب از عالم به در میشه، بابات خونه میاد خندون
لالالالا گل آهن ، باباتو دشمنا کشتن، نشون دشمنا اونه، دساشون غرق در خونهبخواب آروم توی بستر، مث آتیش تو خاکستر، که فردا شعله ور میشی، تو خونخواه پدر میشی
لالالالا گل کینه، زمین از کشته رنگینه، زمین رنگین نمی مونه، دلت پرکین نمی مونهبخواب اعیون عزاداره، که اعیون دختری داره، عروس من میشه دختر، جهون ایمن میشه یکسر...احمد شاملو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر